لحظه های کاغذی
شب... با این کلمه من یاد تاریکی نمی افتم ، من یاد قشنگی ماه می افتم که فقط تو این سیاهی شبه که زیبا دیده میشه! شب رو دوست دارم چون احساس می کنم اونی شب رو بیداره که می خواد با کسی خلوت کنه ، یکی که تمام روز منتظرشه ولی اون می خواد تو تنهایی و آرامش شب باهاش حرف بزنه ، درد و دل کنه ، تشکر کنه و حس آرامش رو از اون فضا تمام و کمال بگیره. خدا جونم ممنون که هستی ، که باهامی و هوامو داری ، ممنون که دستمو میگیری ، خدای خوبم دستم رو رها نکن.
نوشته شده در پنج شنبه 92/6/14| ساعت
10:41 عصر| توسط بی قرار| نظرات ( )
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |